عباس نورزائی
۲۲ بهمن ۱۳۵۷، قلهی یکی از آرزوهای مردمی دینباور بود که «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» را برای سرنوشت بهینهی خود، هدفگذاری کرده بودند.
آنان در همان بحبوحه، با گریختن جرثومهی طغیان، ظلم، فساد و حرث نسل، یعنی شاه، شعاری را که نشأت از شعوری عمیق داشت بر زبان راندند و پای آن ایستادند که «دیو چو بیرون رود، فرشته درآید».
خیلیها فکر می کردند دیو(شاه) رفت و فرشته(امام) آمد و در نتیجه، کار را تمامشده فرض کردند. اما به باوری اصیل، این شعارهای پرشعور، مفهومی دائمی دارند.
کلام «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا » نیز به پیوستگی و تداوم خط درگیری حق و باطل در همهی زمانها و مکانها اشاره دارد. عاشورا و کربلا، یکی از بارزترین حلقههای این زنجیرهی طولانی است. همیشه حق و باطل رودرروی هم هستند و انسانهای آزاده، وظیفهی پاسداری از حق و پیکار با باطل را بر عهده دارند و بیتفاوت گذشتن از کنار صحنهی حق و باطل، بیدینی است.
دیوها در درای تاریخ، حضور و وجود دارند و میبایست انسان، پیوسته آنها را از زندگی خود زُدایش کند و فرشتهصفتانی از نوع خود را بر مسند امور برگمارد.
شاهان رفتند، صدام، بنیصدر، جریان منافقین، لیبرالها، فتنهگران، انحرافیون، مفسدین اقتصادی، همجنسبازان و شیطانپرستان، دواعش و هزاران شیطانک دیگر در هموارهی تاریخ، به اشکال و آرایش و پیرایش مختلف، بروز و ظهور یافتند، مییابند و خواهند یافت.
ادامه مطلب
درباره این سایت